من همان سیل زده هستم
| پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ
چرا کسی برای سیل زده های تهران وشمال کمپین راه نمی اندازد؟
من همان سیل زده هستم
اگر بی بی سی به دنبال یک مرگ در ایران میگردد تا پروژه «ایران هراسی» اش را پیش ببرد و ما اغلب در برابر این موجهای خبریاش سکوت کردهایم، شاید به این خاطر است که در داخل هم گرفتار رسانههایی ازهمین نوع هستیم که اهداف سیاست داخلیشان را بعضاً از لابه لای هیاهوی یک مرگ جستجو میکنند. این همان موج سواری روی حادثه مرگ یک انسان و زندگی خانواده داغدارش است تا مثلاً من مخاطب بفهمم که نظام چه بی عدالت است یا فلان حزب و جناح سیاسی چقدر بد! این وسط فرقی هم نمیکند سوژه تیترهایی که پشتش اشک تمساح است، زنده سوختن دو زن در آتش خیابان جمهوری باشد یا زلزله ای در یکی از شهرهای کشور که گروهکی جدایی طلب در آن رخنه کردهاند.
این روزها خبر کشته شدن یک پزشک اردبیلی سرتیتر مهم بسیاری از رسانههاست و دوباره برخی تافتههای جدابافته با نام پزشک آه و فغان از به خطر افتادن امنیتشان سرداده اند. همزمان با این هیاهو، وزیربهداشت برای حل پرونده این قتل شخصی دستور ویژه پیگیری صادر میکند. این حادثه را اضافه کنید به آن پلاکاردهای شرم آور تجمع شیراز در انتقاد به کشتار سگها که رسانههای جریان خاص با شور وهیجان تصویر دختری که پلاکارد «من همان سگ هستم» را به همراه داشت، با ژست دفاع از حقوق حیوانات انتشار میدادند.
این دو حادثه را نگه دارید تا به سراغ سیل اخیر در کن و سولقان، مازندران و کرج برویم. در یکی از روزهای تعطیل تابستانی، چند ده خانواده که در بستر رودخانه کن مشغول تفریح بودهاند به ناگهان با موج بسیار بزرگی از آب ناپدید شدهاند و از بسیاری از آنها خبری در دست نیست. بعضی اجساد پیداشده صورتشان متلاشی شده و ویدوئوی تخریب کامل چند خانه درمازندران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. آنطرف تر رودخانه کرج، طغیان میکند و شاهدان صدای کمک گرفتن افراد را در داخل سیلاب شنیدهاند. برخی اجساد پیدا نشدهاند و یک مادر میگوید که ۱۰ روز است از فرزندش اطلاعی ندارد.
خب اگر فکر میکنید برای همچین حادثه ای هم از طرف رئیس جمهور دستور ویژه پیگیری صادر شده باید بگوییم که نه! تا امروز که ۱۰ روز از آن حادثه میگذرد حتی یکی از وزرا نیز به سرکشی مناطق آسیب دیده و تسلی دادن به مردمان سیل زده و بی خانمان نرفته است و البته رئیس ستاد بحران کشور در برنامه زنده تلویزیونی میگوید که حادثه در ۳ استان را در حد حادثه ملی بزرگ نکنید!
در آتش سوزی خیابان جمهوری براثر سهل انگاری آتش نشانی منطقه و عدم به همراه داشتن نردبان بلند، دو زن از یکی از طبقات آتش گرفته به پایین پرت شدند و جان باختند. نکته محرز این ماجرا این بود که دراین حادثه کسانی درقبال مرگ این دو خانم مقصر هستند و این مقصر طبق گمانه زنیهای اولیه و بررسیهای بعد از آن مسئول آتش نشانی منطقه بود که تجهیزات لازم را برای اطفای این حریق به همراه نیاورده بود.
اما این مورد برای ماهی گیری رسانههای اصلاح طلب از مرگ دو کارگر خانم کافی نبود بلکه از نظر آنان لازم بود که نه مسئول آتش نشانی منطقه یا حتی رئیس آتش نشانی کل کشور بلکه شهردار تهران استعفا بدهد! کمپینهای مجازی متأثر ازاین موج سیاسی اصلاح طلبانه مدعی بودند که درهرکشور دیگری این اتفاق میافتاد بالاترین مسئول استعفا میداد. البته دستور ویژه رئیس جمهور برای بررسی این سانحه هم در بالابردن حساسیت این ماجرا بی تأثیر نبود ولی هیچ کدام ازاین رسانههای عریض و طویل و کمپینهای قارچ گونه به این سؤال پاسخ نداند که در حادثه مرگ ۶ دانش آموز درسال ۸۱ در دریاچه پارک شهر که شهردار وقت منطقهٔ ۱۲، ۸۵ درصد مقصر شناخته شد و یا در بزرگترین سانحه راه آهن ایران در سال ۸۲ که ۲۹۵ نفر کشته برجای گذاشت، کدام شهردار یا مسئول وقت استعفا داد ویا حتی ازمردم عذرخواهی کرد؟ یعنی باید باور کرد که این مطالبهها فقط درجهت همدردی با کشته شدگان و بازماندگان است یا تیترهای سیاسی و هجمه به مسئولین را تفاوت جناحی و سیاسی دولت اصلاح طلب اوایل دهه هشتاد و شهردار اصولگرای وقت حادثه خیابان جمهوری مشخص میکند؟
مرگ هرانسانی چه یک نفرو چه بیشتر به یک اندازه اهمیت دارد اما با معیار رئیس ستاد بحران کشور سیل ویرانگر ۱۰ روز گذشته که هنوز ابعاد فاجعهاش مشخص نیست و رئیس جمهور نیز دستور پیگیری ویژه ای برای آن صادر نکرده حادثه ملی نیست، اما مرگ دو زن در خیابان جمهوری حادثه ملی که نه بحران ملی ای است که برای تسکین آلام بازماندگان حتماً باید استعفای شهردار اصولگرای تهران که از قضا در رقابت با فردی اصلاح طلب در مسند شهرداری نشسته را در پی داشته باشد.
جدای از همه اینها یک سوی پیکان انتقاد ماجرا هم به طرف دولت است. معلوم نیست چرا تا به حال هیچ یک از مسئولین به مناطق سیل زده سفر نکردهاند. معلوم نیست چرا کسی برای پیگیری امور بی خانمانهای این منطقه دستوری صادر نکرده است؟ اصلاً تا به حال کسی پرسیده است که ساکنین خانههای چند طبقه ای که فیلم تخریبشان دست به دست میشود کجا هستند و چه میکنند؟ تنها اقدام دولتیها طی ده روزی که از وقوع این سیل گذشته، ابراز تأسف سخنگوی دولت و پیش بینی تشکیل هیاتی برای رسیدگی آن هم برای اینکه مشخص شود آیا قصوری شده یانه! میباشد.
اگر رئیس دولت هشتم بعد از زلزله بم به آنجا سفر میکند و احمدی نژاد و رهبرانقلاب به ورزقان میروند، از میزان خسارات کم نمیشود و کشته ای زنده نخواهد شد، اما مردم مصیب دیده میفهمند که تنها نیستند و دولت و مسئولین به فکر آنان هستند. تسلی ساده و بی دردسری که که روحانی و کابینهاش این روزها از سیل زدهها دریغ میکنند. به یاد بیاورید آن لحظه ای را که رهبری خود پایه میکروفون را به دست گرفتند و رو به جمعیت روستای زلزله زده کوبج در ورزقان به زبان آذری ابراز همدردی کردند تا صدای هق هق جمعیت بلند شود... .
***
گویی برای آنهایی که همیشه طلبکارند و ژست مطالبه گری از نظام دارند، تیترهای آتشین و کمپینهای هیجانی فقط برای همدردی با سگها (!) یا آنجایی که میشود دنبال خرده طلبهای سیاسی گشت موضوعیت پیدا میکند. از مراسم ترحیم وابستگان مسئولین برای تسویههای حسابهای سیاسی گرفته تا مرگ یک دستفروش در مترو و تلاش برای مقصر جلوه دادن شهرداری. همه اینها موج سواری روی مرگ آدمهایی است که به دلیل فوت سوژه و سردرگمی وابستگان، میشود ازآن حادثه هر استفاده سیاسی و جناحی کرد و حتی در موارد غیر رسمیاش کلیت نظام را هم زیرسوال برد.
اما آنجایی که پای طیف و جناح متبوع وسط است نه بازخواستی است، نه محکومیتی و نه طلب استعفایی. اینجا حتی حادثه کشته شدن صدها نفر با وجود فرضیه تخریب آب بند کارگاه چینیها در کرج هم حادثه ملی محسوب نمیشود
این روزها خبر کشته شدن یک پزشک اردبیلی سرتیتر مهم بسیاری از رسانههاست و دوباره برخی تافتههای جدابافته با نام پزشک آه و فغان از به خطر افتادن امنیتشان سرداده اند. همزمان با این هیاهو، وزیربهداشت برای حل پرونده این قتل شخصی دستور ویژه پیگیری صادر میکند. این حادثه را اضافه کنید به آن پلاکاردهای شرم آور تجمع شیراز در انتقاد به کشتار سگها که رسانههای جریان خاص با شور وهیجان تصویر دختری که پلاکارد «من همان سگ هستم» را به همراه داشت، با ژست دفاع از حقوق حیوانات انتشار میدادند.
این دو حادثه را نگه دارید تا به سراغ سیل اخیر در کن و سولقان، مازندران و کرج برویم. در یکی از روزهای تعطیل تابستانی، چند ده خانواده که در بستر رودخانه کن مشغول تفریح بودهاند به ناگهان با موج بسیار بزرگی از آب ناپدید شدهاند و از بسیاری از آنها خبری در دست نیست. بعضی اجساد پیداشده صورتشان متلاشی شده و ویدوئوی تخریب کامل چند خانه درمازندران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. آنطرف تر رودخانه کرج، طغیان میکند و شاهدان صدای کمک گرفتن افراد را در داخل سیلاب شنیدهاند. برخی اجساد پیدا نشدهاند و یک مادر میگوید که ۱۰ روز است از فرزندش اطلاعی ندارد.
خب اگر فکر میکنید برای همچین حادثه ای هم از طرف رئیس جمهور دستور ویژه پیگیری صادر شده باید بگوییم که نه! تا امروز که ۱۰ روز از آن حادثه میگذرد حتی یکی از وزرا نیز به سرکشی مناطق آسیب دیده و تسلی دادن به مردمان سیل زده و بی خانمان نرفته است و البته رئیس ستاد بحران کشور در برنامه زنده تلویزیونی میگوید که حادثه در ۳ استان را در حد حادثه ملی بزرگ نکنید!
در آتش سوزی خیابان جمهوری براثر سهل انگاری آتش نشانی منطقه و عدم به همراه داشتن نردبان بلند، دو زن از یکی از طبقات آتش گرفته به پایین پرت شدند و جان باختند. نکته محرز این ماجرا این بود که دراین حادثه کسانی درقبال مرگ این دو خانم مقصر هستند و این مقصر طبق گمانه زنیهای اولیه و بررسیهای بعد از آن مسئول آتش نشانی منطقه بود که تجهیزات لازم را برای اطفای این حریق به همراه نیاورده بود.
اما این مورد برای ماهی گیری رسانههای اصلاح طلب از مرگ دو کارگر خانم کافی نبود بلکه از نظر آنان لازم بود که نه مسئول آتش نشانی منطقه یا حتی رئیس آتش نشانی کل کشور بلکه شهردار تهران استعفا بدهد! کمپینهای مجازی متأثر ازاین موج سیاسی اصلاح طلبانه مدعی بودند که درهرکشور دیگری این اتفاق میافتاد بالاترین مسئول استعفا میداد. البته دستور ویژه رئیس جمهور برای بررسی این سانحه هم در بالابردن حساسیت این ماجرا بی تأثیر نبود ولی هیچ کدام ازاین رسانههای عریض و طویل و کمپینهای قارچ گونه به این سؤال پاسخ نداند که در حادثه مرگ ۶ دانش آموز درسال ۸۱ در دریاچه پارک شهر که شهردار وقت منطقهٔ ۱۲، ۸۵ درصد مقصر شناخته شد و یا در بزرگترین سانحه راه آهن ایران در سال ۸۲ که ۲۹۵ نفر کشته برجای گذاشت، کدام شهردار یا مسئول وقت استعفا داد ویا حتی ازمردم عذرخواهی کرد؟ یعنی باید باور کرد که این مطالبهها فقط درجهت همدردی با کشته شدگان و بازماندگان است یا تیترهای سیاسی و هجمه به مسئولین را تفاوت جناحی و سیاسی دولت اصلاح طلب اوایل دهه هشتاد و شهردار اصولگرای وقت حادثه خیابان جمهوری مشخص میکند؟
مرگ هرانسانی چه یک نفرو چه بیشتر به یک اندازه اهمیت دارد اما با معیار رئیس ستاد بحران کشور سیل ویرانگر ۱۰ روز گذشته که هنوز ابعاد فاجعهاش مشخص نیست و رئیس جمهور نیز دستور پیگیری ویژه ای برای آن صادر نکرده حادثه ملی نیست، اما مرگ دو زن در خیابان جمهوری حادثه ملی که نه بحران ملی ای است که برای تسکین آلام بازماندگان حتماً باید استعفای شهردار اصولگرای تهران که از قضا در رقابت با فردی اصلاح طلب در مسند شهرداری نشسته را در پی داشته باشد.
جدای از همه اینها یک سوی پیکان انتقاد ماجرا هم به طرف دولت است. معلوم نیست چرا تا به حال هیچ یک از مسئولین به مناطق سیل زده سفر نکردهاند. معلوم نیست چرا کسی برای پیگیری امور بی خانمانهای این منطقه دستوری صادر نکرده است؟ اصلاً تا به حال کسی پرسیده است که ساکنین خانههای چند طبقه ای که فیلم تخریبشان دست به دست میشود کجا هستند و چه میکنند؟ تنها اقدام دولتیها طی ده روزی که از وقوع این سیل گذشته، ابراز تأسف سخنگوی دولت و پیش بینی تشکیل هیاتی برای رسیدگی آن هم برای اینکه مشخص شود آیا قصوری شده یانه! میباشد.
اگر رئیس دولت هشتم بعد از زلزله بم به آنجا سفر میکند و احمدی نژاد و رهبرانقلاب به ورزقان میروند، از میزان خسارات کم نمیشود و کشته ای زنده نخواهد شد، اما مردم مصیب دیده میفهمند که تنها نیستند و دولت و مسئولین به فکر آنان هستند. تسلی ساده و بی دردسری که که روحانی و کابینهاش این روزها از سیل زدهها دریغ میکنند. به یاد بیاورید آن لحظه ای را که رهبری خود پایه میکروفون را به دست گرفتند و رو به جمعیت روستای زلزله زده کوبج در ورزقان به زبان آذری ابراز همدردی کردند تا صدای هق هق جمعیت بلند شود... .
***
گویی برای آنهایی که همیشه طلبکارند و ژست مطالبه گری از نظام دارند، تیترهای آتشین و کمپینهای هیجانی فقط برای همدردی با سگها (!) یا آنجایی که میشود دنبال خرده طلبهای سیاسی گشت موضوعیت پیدا میکند. از مراسم ترحیم وابستگان مسئولین برای تسویههای حسابهای سیاسی گرفته تا مرگ یک دستفروش در مترو و تلاش برای مقصر جلوه دادن شهرداری. همه اینها موج سواری روی مرگ آدمهایی است که به دلیل فوت سوژه و سردرگمی وابستگان، میشود ازآن حادثه هر استفاده سیاسی و جناحی کرد و حتی در موارد غیر رسمیاش کلیت نظام را هم زیرسوال برد.
اما آنجایی که پای طیف و جناح متبوع وسط است نه بازخواستی است، نه محکومیتی و نه طلب استعفایی. اینجا حتی حادثه کشته شدن صدها نفر با وجود فرضیه تخریب آب بند کارگاه چینیها در کرج هم حادثه ملی محسوب نمیشود
چرا کسی برای سیل زده های تهران وشمال کمپین راه نمی اندازد؟
من همان سیل زده هستم
نعیمه موحد، 8 مرداد 94
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۱
اگر بی بی سی به دنبال یک مرگ در ایران میگردد تا پروژه «ایران هراسی» اش را پیش ببرد و ما اغلب در برابر این موجهای خبریاش سکوت کردهایم، شاید به این خاطر است که در داخل هم گرفتار رسانههایی ازهمین نوع هستیم که اهداف سیاست داخلیشان را بعضاً از لابه لای هیاهوی یک مرگ جستجو میکنند. این همان موج سواری روی حادثه مرگ یک انسان و زندگی خانواده داغدارش است تا مثلاً من مخاطب بفهمم که نظام چه بی عدالت است یا فلان حزب و جناح سیاسی چقدر بد! این وسط فرقی هم نمیکند سوژه تیترهایی که پشتش اشک تمساح است، زنده سوختن دو زن در آتش خیابان جمهوری باشد یا زلزله ای در یکی از شهرهای کشور که گروهکی جدایی طلب در آن رخنه کردهاند.
این روزها خبر کشته شدن یک پزشک اردبیلی سرتیتر مهم بسیاری از رسانههاست و دوباره برخی تافتههای جدابافته با نام پزشک آه و فغان از به خطر افتادن امنیتشان سرداده اند. همزمان با این هیاهو، وزیربهداشت برای حل پرونده این قتل شخصی دستور ویژه پیگیری صادر میکند. این حادثه را اضافه کنید به آن پلاکاردهای شرم آور تجمع شیراز در انتقاد به کشتار سگها که رسانههای جریان خاص با شور وهیجان تصویر دختری که پلاکارد «من همان سگ هستم» را به همراه داشت، با ژست دفاع از حقوق حیوانات انتشار میدادند.
این دو حادثه را نگه دارید تا به سراغ سیل اخیر در کن و سولقان، مازندران و کرج برویم. در یکی از روزهای تعطیل تابستانی، چند ده خانواده که در بستر رودخانه کن مشغول تفریح بودهاند به ناگهان با موج بسیار بزرگی از آب ناپدید شدهاند و از بسیاری از آنها خبری در دست نیست. بعضی اجساد پیداشده صورتشان متلاشی شده و ویدوئوی تخریب کامل چند خانه درمازندران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. آنطرف تر رودخانه کرج، طغیان میکند و شاهدان صدای کمک گرفتن افراد را در داخل سیلاب شنیدهاند. برخی اجساد پیدا نشدهاند و یک مادر میگوید که ۱۰ روز است از فرزندش اطلاعی ندارد.
خب اگر فکر میکنید برای همچین حادثه ای هم از طرف رئیس جمهور دستور ویژه پیگیری صادر شده باید بگوییم که نه! تا امروز که ۱۰ روز از آن حادثه میگذرد حتی یکی از وزرا نیز به سرکشی مناطق آسیب دیده و تسلی دادن به مردمان سیل زده و بی خانمان نرفته است و البته رئیس ستاد بحران کشور در برنامه زنده تلویزیونی میگوید که حادثه در ۳ استان را در حد حادثه ملی بزرگ نکنید!
در آتش سوزی خیابان جمهوری براثر سهل انگاری آتش نشانی منطقه و عدم به همراه داشتن نردبان بلند، دو زن از یکی از طبقات آتش گرفته به پایین پرت شدند و جان باختند. نکته محرز این ماجرا این بود که دراین حادثه کسانی درقبال مرگ این دو خانم مقصر هستند و این مقصر طبق گمانه زنیهای اولیه و بررسیهای بعد از آن مسئول آتش نشانی منطقه بود که تجهیزات لازم را برای اطفای این حریق به همراه نیاورده بود.
اما این مورد برای ماهی گیری رسانههای اصلاح طلب از مرگ دو کارگر خانم کافی نبود بلکه از نظر آنان لازم بود که نه مسئول آتش نشانی منطقه یا حتی رئیس آتش نشانی کل کشور بلکه شهردار تهران استعفا بدهد! کمپینهای مجازی متأثر ازاین موج سیاسی اصلاح طلبانه مدعی بودند که درهرکشور دیگری این اتفاق میافتاد بالاترین مسئول استعفا میداد. البته دستور ویژه رئیس جمهور برای بررسی این سانحه هم در بالابردن حساسیت این ماجرا بی تأثیر نبود ولی هیچ کدام ازاین رسانههای عریض و طویل و کمپینهای قارچ گونه به این سؤال پاسخ نداند که در حادثه مرگ ۶ دانش آموز درسال ۸۱ در دریاچه پارک شهر که شهردار وقت منطقهٔ ۱۲، ۸۵ درصد مقصر شناخته شد و یا در بزرگترین سانحه راه آهن ایران در سال ۸۲ که ۲۹۵ نفر کشته برجای گذاشت، کدام شهردار یا مسئول وقت استعفا داد ویا حتی ازمردم عذرخواهی کرد؟ یعنی باید باور کرد که این مطالبهها فقط درجهت همدردی با کشته شدگان و بازماندگان است یا تیترهای سیاسی و هجمه به مسئولین را تفاوت جناحی و سیاسی دولت اصلاح طلب اوایل دهه هشتاد و شهردار اصولگرای وقت حادثه خیابان جمهوری مشخص میکند؟
مرگ هرانسانی چه یک نفرو چه بیشتر به یک اندازه اهمیت دارد اما با معیار رئیس ستاد بحران کشور سیل ویرانگر ۱۰ روز گذشته که هنوز ابعاد فاجعهاش مشخص نیست و رئیس جمهور نیز دستور پیگیری ویژه ای برای آن صادر نکرده حادثه ملی نیست، اما مرگ دو زن در خیابان جمهوری حادثه ملی که نه بحران ملی ای است که برای تسکین آلام بازماندگان حتماً باید استعفای شهردار اصولگرای تهران که از قضا در رقابت با فردی اصلاح طلب در مسند شهرداری نشسته را در پی داشته باشد.
جدای از همه اینها یک سوی پیکان انتقاد ماجرا هم به طرف دولت است. معلوم نیست چرا تا به حال هیچ یک از مسئولین به مناطق سیل زده سفر نکردهاند. معلوم نیست چرا کسی برای پیگیری امور بی خانمانهای این منطقه دستوری صادر نکرده است؟ اصلاً تا به حال کسی پرسیده است که ساکنین خانههای چند طبقه ای که فیلم تخریبشان دست به دست میشود کجا هستند و چه میکنند؟ تنها اقدام دولتیها طی ده روزی که از وقوع این سیل گذشته، ابراز تأسف سخنگوی دولت و پیش بینی تشکیل هیاتی برای رسیدگی آن هم برای اینکه مشخص شود آیا قصوری شده یانه! میباشد.
اگر رئیس دولت هشتم بعد از زلزله بم به آنجا سفر میکند و احمدی نژاد و رهبرانقلاب به ورزقان میروند، از میزان خسارات کم نمیشود و کشته ای زنده نخواهد شد، اما مردم مصیب دیده میفهمند که تنها نیستند و دولت و مسئولین به فکر آنان هستند. تسلی ساده و بی دردسری که که روحانی و کابینهاش این روزها از سیل زدهها دریغ میکنند. به یاد بیاورید آن لحظه ای را که رهبری خود پایه میکروفون را به دست گرفتند و رو به جمعیت روستای زلزله زده کوبج در ورزقان به زبان آذری ابراز همدردی کردند تا صدای هق هق جمعیت بلند شود... .
***
گویی برای آنهایی که همیشه طلبکارند و ژست مطالبه گری از نظام دارند، تیترهای آتشین و کمپینهای هیجانی فقط برای همدردی با سگها (!) یا آنجایی که میشود دنبال خرده طلبهای سیاسی گشت موضوعیت پیدا میکند. از مراسم ترحیم وابستگان مسئولین برای تسویههای حسابهای سیاسی گرفته تا مرگ یک دستفروش در مترو و تلاش برای مقصر جلوه دادن شهرداری. همه اینها موج سواری روی مرگ آدمهایی است که به دلیل فوت سوژه و سردرگمی وابستگان، میشود ازآن حادثه هر استفاده سیاسی و جناحی کرد و حتی در موارد غیر رسمیاش کلیت نظام را هم زیرسوال برد.
اما آنجایی که پای طیف و جناح متبوع وسط است نه بازخواستی است، نه محکومیتی و نه طلب استعفایی. اینجا حتی حادثه کشته شدن صدها نفر با وجود فرضیه تخریب آب بند کارگاه چینیها در کرج هم حادثه ملی محسوب نمیشود
این روزها خبر کشته شدن یک پزشک اردبیلی سرتیتر مهم بسیاری از رسانههاست و دوباره برخی تافتههای جدابافته با نام پزشک آه و فغان از به خطر افتادن امنیتشان سرداده اند. همزمان با این هیاهو، وزیربهداشت برای حل پرونده این قتل شخصی دستور ویژه پیگیری صادر میکند. این حادثه را اضافه کنید به آن پلاکاردهای شرم آور تجمع شیراز در انتقاد به کشتار سگها که رسانههای جریان خاص با شور وهیجان تصویر دختری که پلاکارد «من همان سگ هستم» را به همراه داشت، با ژست دفاع از حقوق حیوانات انتشار میدادند.
این دو حادثه را نگه دارید تا به سراغ سیل اخیر در کن و سولقان، مازندران و کرج برویم. در یکی از روزهای تعطیل تابستانی، چند ده خانواده که در بستر رودخانه کن مشغول تفریح بودهاند به ناگهان با موج بسیار بزرگی از آب ناپدید شدهاند و از بسیاری از آنها خبری در دست نیست. بعضی اجساد پیداشده صورتشان متلاشی شده و ویدوئوی تخریب کامل چند خانه درمازندران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. آنطرف تر رودخانه کرج، طغیان میکند و شاهدان صدای کمک گرفتن افراد را در داخل سیلاب شنیدهاند. برخی اجساد پیدا نشدهاند و یک مادر میگوید که ۱۰ روز است از فرزندش اطلاعی ندارد.
خب اگر فکر میکنید برای همچین حادثه ای هم از طرف رئیس جمهور دستور ویژه پیگیری صادر شده باید بگوییم که نه! تا امروز که ۱۰ روز از آن حادثه میگذرد حتی یکی از وزرا نیز به سرکشی مناطق آسیب دیده و تسلی دادن به مردمان سیل زده و بی خانمان نرفته است و البته رئیس ستاد بحران کشور در برنامه زنده تلویزیونی میگوید که حادثه در ۳ استان را در حد حادثه ملی بزرگ نکنید!
در آتش سوزی خیابان جمهوری براثر سهل انگاری آتش نشانی منطقه و عدم به همراه داشتن نردبان بلند، دو زن از یکی از طبقات آتش گرفته به پایین پرت شدند و جان باختند. نکته محرز این ماجرا این بود که دراین حادثه کسانی درقبال مرگ این دو خانم مقصر هستند و این مقصر طبق گمانه زنیهای اولیه و بررسیهای بعد از آن مسئول آتش نشانی منطقه بود که تجهیزات لازم را برای اطفای این حریق به همراه نیاورده بود.
اما این مورد برای ماهی گیری رسانههای اصلاح طلب از مرگ دو کارگر خانم کافی نبود بلکه از نظر آنان لازم بود که نه مسئول آتش نشانی منطقه یا حتی رئیس آتش نشانی کل کشور بلکه شهردار تهران استعفا بدهد! کمپینهای مجازی متأثر ازاین موج سیاسی اصلاح طلبانه مدعی بودند که درهرکشور دیگری این اتفاق میافتاد بالاترین مسئول استعفا میداد. البته دستور ویژه رئیس جمهور برای بررسی این سانحه هم در بالابردن حساسیت این ماجرا بی تأثیر نبود ولی هیچ کدام ازاین رسانههای عریض و طویل و کمپینهای قارچ گونه به این سؤال پاسخ نداند که در حادثه مرگ ۶ دانش آموز درسال ۸۱ در دریاچه پارک شهر که شهردار وقت منطقهٔ ۱۲، ۸۵ درصد مقصر شناخته شد و یا در بزرگترین سانحه راه آهن ایران در سال ۸۲ که ۲۹۵ نفر کشته برجای گذاشت، کدام شهردار یا مسئول وقت استعفا داد ویا حتی ازمردم عذرخواهی کرد؟ یعنی باید باور کرد که این مطالبهها فقط درجهت همدردی با کشته شدگان و بازماندگان است یا تیترهای سیاسی و هجمه به مسئولین را تفاوت جناحی و سیاسی دولت اصلاح طلب اوایل دهه هشتاد و شهردار اصولگرای وقت حادثه خیابان جمهوری مشخص میکند؟
مرگ هرانسانی چه یک نفرو چه بیشتر به یک اندازه اهمیت دارد اما با معیار رئیس ستاد بحران کشور سیل ویرانگر ۱۰ روز گذشته که هنوز ابعاد فاجعهاش مشخص نیست و رئیس جمهور نیز دستور پیگیری ویژه ای برای آن صادر نکرده حادثه ملی نیست، اما مرگ دو زن در خیابان جمهوری حادثه ملی که نه بحران ملی ای است که برای تسکین آلام بازماندگان حتماً باید استعفای شهردار اصولگرای تهران که از قضا در رقابت با فردی اصلاح طلب در مسند شهرداری نشسته را در پی داشته باشد.
جدای از همه اینها یک سوی پیکان انتقاد ماجرا هم به طرف دولت است. معلوم نیست چرا تا به حال هیچ یک از مسئولین به مناطق سیل زده سفر نکردهاند. معلوم نیست چرا کسی برای پیگیری امور بی خانمانهای این منطقه دستوری صادر نکرده است؟ اصلاً تا به حال کسی پرسیده است که ساکنین خانههای چند طبقه ای که فیلم تخریبشان دست به دست میشود کجا هستند و چه میکنند؟ تنها اقدام دولتیها طی ده روزی که از وقوع این سیل گذشته، ابراز تأسف سخنگوی دولت و پیش بینی تشکیل هیاتی برای رسیدگی آن هم برای اینکه مشخص شود آیا قصوری شده یانه! میباشد.
اگر رئیس دولت هشتم بعد از زلزله بم به آنجا سفر میکند و احمدی نژاد و رهبرانقلاب به ورزقان میروند، از میزان خسارات کم نمیشود و کشته ای زنده نخواهد شد، اما مردم مصیب دیده میفهمند که تنها نیستند و دولت و مسئولین به فکر آنان هستند. تسلی ساده و بی دردسری که که روحانی و کابینهاش این روزها از سیل زدهها دریغ میکنند. به یاد بیاورید آن لحظه ای را که رهبری خود پایه میکروفون را به دست گرفتند و رو به جمعیت روستای زلزله زده کوبج در ورزقان به زبان آذری ابراز همدردی کردند تا صدای هق هق جمعیت بلند شود... .
***
گویی برای آنهایی که همیشه طلبکارند و ژست مطالبه گری از نظام دارند، تیترهای آتشین و کمپینهای هیجانی فقط برای همدردی با سگها (!) یا آنجایی که میشود دنبال خرده طلبهای سیاسی گشت موضوعیت پیدا میکند. از مراسم ترحیم وابستگان مسئولین برای تسویههای حسابهای سیاسی گرفته تا مرگ یک دستفروش در مترو و تلاش برای مقصر جلوه دادن شهرداری. همه اینها موج سواری روی مرگ آدمهایی است که به دلیل فوت سوژه و سردرگمی وابستگان، میشود ازآن حادثه هر استفاده سیاسی و جناحی کرد و حتی در موارد غیر رسمیاش کلیت نظام را هم زیرسوال برد.
اما آنجایی که پای طیف و جناح متبوع وسط است نه بازخواستی است، نه محکومیتی و نه طلب استعفایی. اینجا حتی حادثه کشته شدن صدها نفر با وجود فرضیه تخریب آب بند کارگاه چینیها در کرج هم حادثه ملی محسوب نمیشود
- ۰ نظر
- ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۸